قسمت 4 : ساختار سازمانی چیست؟
ساختار سازمانی سیستمی است که چگونگی هدایت فعالیت های معین به منظور دستیابی به اهداف یک سازمان را مشخص می کند. این فعالیت ها می تواند شامل قوانین، نقش ها و مسئولیت ها باشد.
ساختار سازمانی همچنین تعیین می کند که چگونه اطلاعات بین سطوح درون شرکت جریان می یابد. به عنوان مثال، در یک ساختار متمرکز، تصمیمات از بالا به پایین جریان می یابد، در حالی که در ساختار غیرمتمرکز، قدرت تصمیم گیری بین سطوح مختلف سازمان یا کسب و کار توزیع می شود.
وجود یک ساختار سازمانی به شرکت ها اجازه می دهد تا کارآمد و متمرکز باقی بمانند.
مشاغل در هر شکل و اندازه از ساختارهای سازمانی به شدت استفاده می کنند. آنها سلسله مراتب خاصی را در یک سازمان تعریف می کنند. یک ساختار سازمانی موفق، شغل هر کارمند و نحوه تناسب آن با سیستم کلی را مشخص می کند. به زبان ساده، ساختار سازمانی مشخص می کند که چه کسی چه کاری انجام می دهد تا شرکت بتواند به اهداف خود دست یابد.
این ساختار یک نمایش بصری از نحوه شکل گیری شرکت و اینکه چگونه می تواند به بهترین نحو در دستیابی به اهداف خود به جلو حرکت کند، ارائه می دهد. ساختارهای سازمانی معمولاً در نوعی نمودار یا نمودار مانند یک هرم نشان داده میشوند، جایی که قدرتمندترین اعضای سازمان در بالا قرار دارند، در حالی که آنهایی که کمترین میزان قدرت را دارند در پایین هستند.
نداشتن ساختار رسمی ممکن است برای برخی سازمانها دشوار باشد. به عنوان مثال، کارمندان ممکن است در دانستن اینکه باید به چه کسی گزارش دهند مشکل داشته باشند. این می تواند منجر به عدم اطمینان در مورد اینکه چه کسی مسئول چه چیزی در سازمان است منجر شود.
وجود یک ساختار در محل می تواند به کارایی کمک کند و برای همه در هر سطحی شفافیت ایجاد کند. این همچنین به این معنی است که هر بخش میتواند سازندهتر باشد، زیرا احتمالاً بیشتر روی انرژی و زمان تمرکز میکند.
ساختار سازمانی یا متمرکز یا غیرمتمرکز است. به طور سنتی، سازمان ها با رهبری متمرکز و یک زنجیره فرماندهی تعریف شده ساختار یافته اند. ارتش سازمانی است که به دلیل ساختار بسیار متمرکز خود با سلسله مراتب طولانی و مشخصی از مافوق و زیردستان مشهور است. در یک سیستم سازمانی متمرکز، مسئولیتهای بسیار روشنی برای هر نقش وجود دارد که نقشهای فرعی در مقابل راهنماییهای مافوق خود قرار میگیرند.
سازمانهای غیرمتمرکز افزایش یافته است، همانطور که در مورد بسیاری از استارتآپهای فناوری وجود دارد. این به شرکتها اجازه میدهد تا سریع، چابک و سازگار باقی بمانند و تقریباً هر کارمندی از سطح بالایی از نمایندگی شخصی برخوردار است. به عنوان مثال، جانسون اند جانسون شرکتی است که به دلیل ساختار غیرمتمرکز خود شناخته شده است. به عنوان یک شرکت بزرگ با بیش از ۲۰۰ واحد تجاری و برند که در صنایع گاهی بسیار متفاوت فعالیت می کنند، هر کدام به طور مستقل عمل می کنند. حتی در شرکتهای غیرمتمرکز، هنوز معمولاً سلسلهمراتب داخلی وجود دارد (مانند مدیر عملیاتی که در سطح بالاتری نسبت به یک همکار سطح ابتدایی فعالیت میکند). با این حال، تیمها این اختیار را دارند که خودشان تصمیم بگیرند و بدون اینکه لزوماً «تأیید» از بالا دریافت کنند، به بهترین نتیجه برسند.
چهار نوع ساختار سازمانی رایج در دنیای واقعی پیاده سازی می شود. اولین و رایج ترین ساختار عملکردی است. از این به عنوان ساختار سازمانی بوروکراتیک نیز یاد می شود و یک شرکت را بر اساس تخصص نیروی کار آن متلاشی می کند. اکثر کسب و کارهای کوچک تا متوسط یک ساختار کاربردی را پیاده سازی می کنند. تقسیم بنگاه به بخش هایی متشکل از بازاریابی، فروش و عملیات، عمل استفاده از ساختار سازمانی بوروکراتیک است.
نوع دوم در میان شرکت های بزرگ با واحدهای تجاری بسیار رایج است. شرکتی که از این روش استفاده می کند، ساختار تقسیمی یا چندبخشی نامیده می شود، تیم رهبری خود را بر اساس محصولات، پروژه ها یا شرکت های تابعه خود ساختار می دهد. نمونه بارز این ساختار جانسون و جانسون است. با هزاران محصول و خط کسب و کار، شرکت ساختار خود را طوری تشکیل می دهد که هر واحد تجاری به عنوان شرکت خود با رئیس خود عمل می کند.
Flatarchy، یک ساختار جدیدتر، نوع سوم است و در بین بسیاری از استارت آپ ها استفاده می شود. همانطور که از نام آن مشخص است، سلسله مراتب و زنجیره فرماندهی را مسطح می کند و به کارمندان خود استقلال زیادی می دهد. شرکت هایی که از این نوع سازه استفاده می کنند سرعت اجرا بالایی دارند.
چهارمین و آخرین ساختار سازمانی یک ساختار ماتریسی است. همچنین گیج کننده ترین و کم استفاده ترین است. این ساختار کارمندان را در بین مافوق، بخش ها یا بخش های مختلف ماتریس می کند. برای مثال، کارمندی که برای یک شرکت ماتریسی کار می کند، ممکن است هم در زمینه فروش و هم در خدمات مشتری وظایفی داشته باشد.
ایجاد یک ساختار سازمانی می تواند برای یک شرکت بسیار سودمند باشد. این ساختار نه تنها سلسله مراتب یک شرکت را تعریف می کند، بلکه به شرکت اجازه می دهد تا ساختار حقوق کارکنان خود را نیز طراحی کند. با استقرار ساختار سازمانی، شرکت می تواند درجات و محدوده حقوق را برای هر موقعیت تعیین کند.
این ساختار همچنین عملیات را کارآمدتر و بسیار مؤثرتر می کند. با تفکیک کارمندان و وظایف در بخشهای مختلف، شرکت میتواند عملیاتهای مختلف را به طور همزمان انجام دهد.
علاوه بر این، یک ساختار سازمانی بسیار واضح به کارکنان اطلاع می دهد که چگونه کارهای خود را به بهترین نحو انجام دهند. به عنوان مثال، در یک سازمان سلسله مراتبی، کارمندان باید سختتر برای خرید لطف یا محبت کردن با افرادی که قدرت تصمیمگیری دارند، تلاش کنند. در یک سازمان غیرمتمرکز، کارمندان باید ابتکار عمل بیشتری به خرج دهند و حل خلاقانه مشکلات را به روی میز بیاورند. این همچنین میتواند به تعیین انتظارات در مورد اینکه چگونه کارمندان میتوانند رشد خود را در یک شرکت دنبال کنند و بر مجموعه خاصی از مهارتها تأکید کنند – و همچنین برای کارکنان بالقوه برای سنجش اینکه آیا چنین شرکتی با علایق و سبکهای کاری آنها تناسب دارد یا خیر، کمک کند.
چهار نوع ساختار سازمانی عبارتند از ساختارهای عملکردی، تقسیمی، فلاتارشی و ماتریسی.
عناصر کلیدی ساختار سازمانی شامل نحوه هدایت فعالیت های خاص به منظور دستیابی به اهداف یک سازمان، مانند قوانین، نقش ها، مسئولیت ها و چگونگی جریان اطلاعات بین سطوح درون شرکت است.
نمونهای از ساختار سازمانی، ساختار غیرمتمرکز است که به افراد و تیمها درجات بالایی از استقلال میدهد بدون اینکه نیازی به یک تیم اصلی برای تأیید منظم تصمیمهای تجاری داشته باشند. نمونه بارز این ساختار غیرمتمرکز جانسون و جانسون است. با هزاران محصول و خط کسب و کار، شرکت ساختار خود را طوری تشکیل می دهد که هر واحد تجاری به عنوان شرکت خود با رئیس خود عمل می کند.
ساختارهای سازمانی معمولاً در نوعی نمودار یا نمودار مانند یک هرم نشان داده میشوند، جایی که قدرتمندترین اعضای سازمان در بالا قرار دارند، در حالی که آنهایی که کمترین میزان قدرت را دارند در پایین هستند.
بهترین ساختار سازمانی وجود ندارد، زیرا به ماهیت شرکت و صنعتی که در آن فعالیت می کند بستگی دارد.
کل رشته های تحصیلی بر اساس نحوه بهینه سازی و بهترین ساختار سازمان ها برای موثرترین و پربازده ترین وجود دارد. رهبران ارشد باید قبل از تصمیم گیری در مورد اینکه کدام نوع سازمان برای کسب و کارشان بهترین است ، عوامل مختلفی از جمله اهداف تجاری، صنعت و فرهنگ شرکت را در نظر بگیرند.